تلاش برای شکلگیریِ علوم انسانی اسلامی، نیازمند تبیین الگوی معرفتی (پارادایم) حاکم بر آن فضای علمی است. در الگوهای معرفتی، مبانی هستیشناسانه، معرفتشناسانه، انسانشناسانه و ارزششناسانه ارائه میگردد. مبنای هستیشناختی، زیرساخت بقیه مبانی نیز هست. نقطه مرکزی در گزارههای هستیشناختی، «شکل هستی» است و تلاش برای پاسخ به این سوال که: هستی (بهمعنی کل عالَمِ وجود) چه شکلی دارد، ماموریت هر الگوی معرفتی کلان است. عرضۀ این سوال به قرآن و استنطاقِ آن برای اکتشاف دیدگاه قرآن، از قدمهای اساسی برای شکلگیریِ علم دینی و علوم انسانی اسلامی است. این مقاله، با عرضۀ سوال فوق به قرآن، و تحلیل آیات مرتبط با مراتب هستی، به این نتیجه دست یافته است که: «هستی» بهصورت یک «شبکه» است و همه موجودات در یکدیگر اثرگذار و اثرپذیر هستند و روابط میان آنها بهصورت «برآیندی» است و میتوان کل آن را در قالب یک «مخروط یا هِرم» به تصویر کشید که از وجود بینهایت آغاز شده است و با طی مراتب ششگانۀ «عالَم مشیّت و امر، لوح محفوظ و مفاتیحالغیب، عرش و روح، کرسی، ملائک، سماوات»، به عالم ارض و ماده رسیده است، و برای دستیابی به حقیقتِ هر پدیدهای باید روابط آن در کل شبکه هستی را در نظر گرفت.